گاهی به آن سوی خیابان نگاه کن

هر چه می خواهی بکن ؛ هوا را بگیر ؛ راه تنفسم را ببند  ...  من  برای نفس کشیدن  راهی یافته ام.

 با دو دستت گلویم را فشار بده و بگذار چشمانت در نگاهم خیره شود و من تو را بی حجاب و عریان نظاره کنم ... من همواره  برای عریان دیدنت، راهی یافته ام.

 با فشار بیشتر دستهایت بر گلویم مرگ را به من هدیه کن ... من حتا در مرگ ، برای زیستن ، راهی یافته ام.

+ نوشته شده در  پنجشنبه نهم دی ۱۳۸۹ساعت 2  توسط علیرضا کلاهچیان  |