گاهی به آن سوی خیابان نگاه کن
 

 

گلوله ای در من می نشیند

و من بانگ بر  نمی دارم؛

نعره نمی زنم؛

کسی را صدا نمی کنم.

گلوله ای در من می نشیند و

من تنها آه می کشم؛

آه من اما

دشنه ای است؛ 

 دشنه ای

که اگر همسان گلوله ای نیست،

لیک طنابی را می تواند درید.

 

+ نوشته شده در  جمعه هشتم خرداد ۱۳۸۸ساعت 11  توسط علیرضا کلاهچیان  |